کد مطلب:152176 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:197
توهین و شرابخواری جوانی در شب تاسوعا در تهران
این قضیه توسط حجة الاسلام آقای حاج شیخ فضل الله شفیعی قمی نقل شده است:
یكی دو سال به انقلاب مانده بود. در تهران، خیابان غیاثی، در شب تاسوعا شخصی پس از دیدن سقاخانه ها، به مقام شامخ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام جسارت
می كند. سپس به خانه می آید و می بیند مادرش مشغول خوردن شله زرد است و در آنجا نیز می گوید: مادر دست از خرافات بردار، امشب من می خواهم مشروب بخورم و كیف كنم! مادر او را از این كار منع می كند ولی او می گوید: من ابوالفضل را نمی شناسم.
مادر از او جدا می شود و مشغول كار خود می گردد، كه ناگهان صدای فرزندش بلند می شود: سوختم! سوختم! وقتی كه مادرش می آید، می بیند بساط مشروب پهن است، ولی جوان نیست و فقط صدای او می آید، گویی به زمین فرورفته بود. تا یك ماه صدای جوان می آمد، ولی كسی او را پیدا نكرد. متأسفانه روزنامه های آن روز، قضیه را به عكس جلوه دادند. [1] .
یكی دو سال به انقلاب مانده بود. در تهران، خیابان غیاثی، در شب تاسوعا شخصی پس از دیدن سقاخانه ها، به مقام شامخ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام جسارت
می كند. سپس به خانه می آید و می بیند مادرش مشغول خوردن شله زرد است و در آنجا نیز می گوید: مادر دست از خرافات بردار، امشب من می خواهم مشروب بخورم و كیف كنم! مادر او را از این كار منع می كند ولی او می گوید: من ابوالفضل را نمی شناسم.
مادر از او جدا می شود و مشغول كار خود می گردد، كه ناگهان صدای فرزندش بلند می شود: سوختم! سوختم! وقتی كه مادرش می آید، می بیند بساط مشروب پهن است، ولی جوان نیست و فقط صدای او می آید، گویی به زمین فرورفته بود. تا یك ماه صدای جوان می آمد، ولی كسی او را پیدا نكرد. متأسفانه روزنامه های آن روز، قضیه را به عكس جلوه دادند. [1] .
[1] چهره ي درخشان، ج 2، ص 587.